سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خود را بزرگوار دید شهوتهایش در دیده وى خوار گردید . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----637267---
بازدید امروز: ----20-----
بازدید دیروز: ----61-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
چهارشنبه 86/5/24 ساعت 12:7 عصر

تمام دنیای من توئی

امید و آرزویم با توست که تحقق خواهد یافت

و میدانم تو نیز همه چیز را در وجود من جستجو میکنی

چرا گاهی اینقدر کودکانه خود را موجوداتی جدا از هم فرض میکنیم

چرا نمیپذیریم که زندگی چیزی منفک از دیگری نیافریده است

مهربانم هر چه که داری را از آن خود میدانم

میخواهم بدانی هر آنچه هست از آن توست

تو باید بپزیری و ایمان داشته باشی که من هیچ چیز را بی تو نمیخواهم

نه پول نه موبایل نه ماشین و خانه

پس بپذیر اگر کسی ماشینی را بی تو نخواهد و در آن بی تو احساس خلاء کند پس تو به او لطف میکنی اگر حضور داشته باشی نه او که چنین وسیله ای را دارد

مهربانم میدانم

ولی گاهی کودک لج باز درونمان نمیگذارد خوب ببینیم

از تو نرنجیده ام و امیددارم تو نیز از کودک سربه هوای بی فکر من نرنجی گاهی اگر به کسی دیگر حرفی میزند منظور بدی ندارد

و نمیخواهد به در بگوید که دیوار بشنود


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
دوشنبه 86/5/22 ساعت 1:43 عصر

فیتیله فعلاً وبلاگ تعطیله

تا اطلاع خیلی نزدیک یا خیلی دور


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
سه شنبه 86/5/16 ساعت 11:30 صبح

سمام من اومدم

با یه روحیه دیگه و کمی بی خیال تر از قبل رامینی هم خوبه امروز تو شرکتشون آزمایش خونو اینا ازشون میخواستن بگیرن (آمزایش سلامت) کلی سر صبحی سربه سرش گذاشتم اونم گفت که میگم بیان با پمپ همه خون منو بکشن(خودشو)که با زندگی بدرود بگه که دیگه درس عبرتی بشه و من یه کم از کله پوکیم کم کنم.

منم که راستش خسته شدم از اینهمه کلاسی که شرکت برامون میزاره و حلا نوبت کلاس تعالیه از ساعت 3 تا هفت روزهای زوج تا برسم ساعت 8 شده

اصلاً‏با خودشون نمیگن چرا آمار طلاق میره بالا اصلاً‏نمیگن ممکنه شوهر آدم ،آدمو تنبیه کنه، کتک بزنه و جیز جیز کنه که خانوم!!!!!! تو به نظر من به اندازه کافی کلاس داری نمیخواد خودتو بکشتن بدی که باکلاس تر بشی

 راستی شوهر آدم اجازه داره توی این 4سه ساعتی که نیستی خونه تمرین کنه که چجوری لپتو محکم بکشه که حالت جا بیاد یا مثلاً تمرین کنه وقتی میای از سرکلاس چای داغ بریزه تو حلقت یا مثلاً مجبورت کنه بیشتر بیشتر ازش دلجوئی کنی چون دلش برات زیادی تنگ شده؟؟؟؟؟؟

 بابایی من دیروز کلی بهم چشم غره رفت که دلش برام تنگ شده تازه سوزنش هم گیر کرده بود روی کلمه ((عزیزم عزیزم دلم برات یه ذره شده بود)) وای خدا سوزن اینو من چجوری در بیارم

 امروزم مثل دخملای گل زنگ زدم به بابائیش و دیدم داره میاد تهران (آخه بابائیش تو این یه ماهه بعد از ازدواج ما همش همدان بوده دنبال کارای دفتر و شرکتی، تا اونجا هی رفته و اومده و خونه نبوده که مامانیش جوش آورد رفت همدان و موند اونجا - آخه مامانیش بابائی رو خیلی دوست داره ) منم دعوتشون کردم شب با داداشش که اونم تهران مونده بیان خونه ما و دستپخت عروس گلشو امتحان کنه

 تازه گفتم قرص مسکنی چیزی هم برای دلدرد بعد از غذا بیاره بد نیست

خلاصه امروز روز مهمون داریه شام هم تصمیم گرفتم یه غذای عجیب غریبی چیزی از همونا که همیشه میپزم و رامینی هم انگشتاشو بعد از خوردن خود غذا باهاش میخوره درست کنم

کلی دستپختمو دوست میداره تازه میگه تو استعداد ذاتی داری چون مدام یا دانشگاه بودی یا سرکار ولی دستپختت معرکه شده اگه فقط خونه دار بودی چی میشدی ؟؟؟؟

حالا دیگه کارش به جائی رسیده که میریم خونه مامان اینا خودش میگه دستپخت مامانی رویا رو میخوام خونه مامان منم میگه تو منو بد عادت کردی دستپخت خودتو میخوام

خدا خدا من چه گناهی کردم که باید همش دنبال غذاهای جدید مدید و خوشمزه باشم آخه تازه من هم همسرشم هم مامانشم هم دخگلشم تازه دوست جونشم هستم آخه مگه آدم چقدر ظرفیت داره به خودشم رحم نداره هم همسره هم بابائیه هم رامین کوچولو پسر من هم دوست جونی

همیشه هم  به فکر بالا بردن ظرفیت هاست فکر کنم جایزه تعالی رو میخواد ببره کلک به ما که چیزی نمیگه

تازه امروز یه خبرائی داد برای مسافرت احتمالی عیدمون که کلی ذوق زده شدم منم بهتون فعلن نمیگم که یه کم کنجکاو شین

ساعت 11:07 دقیقه نوشته شد تا بعد بدرود

نه

نه کنجکاوی نکنین

نه


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
چهارشنبه 86/5/10 ساعت 3:51 عصر

صدا ئی تو ، نوائی تو نمیدانم

کجایم من کجائی تو نمیدانم

مهربان من ،همیشه صبور

روزگارت خوب است

هیچ متوجه ضربان قلب شده ای وقتی تو را میبینم

وقتی صدای پاهایت را میشنوم که از پله بالا می آیی شادی نهفته در چشمانم را دیده ای

و آنگاه که لحظه ای نق میزنم و تو سریع در جهت رفع نق بر می آیی آیا خنده های حاکی از رضایت مرا نگاهی انداخته ای

و یا آنگاه که برایت غذائی از سر عشق میپزم آیا افتخار مرا برای اینکه دستپختم را دوست داری حس کرده ای

البته گل مهربانم افتخاراتی که نسیبم میکنی یکی نیست

تو باعث سرفرازی من نزد خانواده و دوستان هستی

و امید دارم تو نیز به داشتنم ببالی

رامین من لحظه ها بی تو بر من سخت میگذرد

گاهی آنچنان دلتنگ میشوم که بهانه میگیرم و به هر لحظه با تو نبودن حسادت مکینم

میخواستم بعد از مدتها دوباره به تو یادآوری کنم که من بسیار مشتاقانه و مفتخرانه و عشقولانه دوستت دارم

 تو را هر لحظه هر دم چشم در راهم

به هر هنگام

وقتی یاد تو در فکر من فریاد میدارد که تنهایم

تو را بی صبر، بی وقفه

و بی منت ستایش گونه میخواهم

نمیخواهم برنجی یا بخواهی سر کنی این زندگی را با دو صد سختی

 نمیخواهم تحمل را

من از اسم تحمل سخت بیزارم

تو را مشتاق مشتاقم تحمل لفظ خوبی نیست

تو را هر لحظه هر دم میتپد قلبم

و خونم پر ز حس توست

درون مویرگها هم جنبشی از یاد تو پیداست

تو را هر لحظه هر دم می تپد قلبم

قلم فریاد بر لب از تو میگوید بروی خط خط کاغذ

و من حسم پر است از لحظه های ناب

پر است از بیکرانهای کنار تو

پر است آری

ولی جانم

دلم تنگ است

خدایا این چه آهنگ است

تمام خاطراتم با دلم هر دم به هر ساعت سر جنگ است

و من هر لحظه هر دم بی تو تنهایم دلم تنگ است


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
چهارشنبه 86/5/10 ساعت 10:19 صبح

سلام

امروز مطلبی از نامه خداحافظی گابریل گارسیا مارکز رو خوندم که همش خیلی جالب بود اما اون تیکه که نوشته بود : اگر عمر دیگری داشتن نفرتم را بر یخ مینوشتم

من تصمیم دارم به سختی بسیار ، حتی با وسوسه های زیاد و رفتارهای ناشایست بعضیا به خود یاد بدم که اصلاً مهم نیست و باید نفرت رو بر یخ نوشت و عشق رو بر دل

البته این به معنی نیست که  الان از کسی نفرتی یا کدورتی دارم نه به خدا

ولی میخوام روی نوع طرز فکرم تمرکز کنم و سعی کنم بهترین راهو انتخاب کنم برای احترام گذاشتن به روح خودم

یه نتیجه گیری جدید تر هم کردم اینکه زندگی خیلی خوب داره پیش میره و من هر روز بهش امیدوار تر میشم

خوشحالم که همراه خوبی مثل اون دارم

قرار گذاشتیم توی زندگی پیشرفت کنیم و بها و زمانش رو هم حاضریم پیش کش زندگی کنیم که هوامونو داشته باشه

و البته پیشرفتی دو جانبه و دو طرفه

خدایا کمکمون کن

گفتم خدا؟؟؟ یادم افتاد خیلی وقتی احساس قلبیمو درست و حسابی بهش نگفتم

خدایا ممنوم که گذاشتی نعمتهاتو بیشتر ببینم و لطفتو بیشتر حس کنم

ممنون که همه سالمن از نزدیکان ما

خدایا ممنون که اجازه میدی ما روی زمینت زندگی کنیم بی هیچ منتی

ممنون که به انسان فقط عقل ندادی و دلی دادی که لذت دوست داشتن رو بچشه و احساس رضایتش از زندگی بیشتر بشه

ممنون که همیشه خدای مهربونو خوب منی ممنونم گاهی به خاطر اشتباهاتم گوشمو میپیچونی این علامت خیلی خوبیه

یعنی حواست بهم هست خوب آدم حواسش به همه که نیست به اونائیه که هنوز دوسشون داره تو هم فکر میکنم دوستم داری که به خاطر خطاهام گوشمالیم میدی

ممنون که دستای گرمت همیشه پناه ماست

دلم برای تنگ شده خدایا

دلم میخواد محکم ببوسمت و بگم که لطف کردی خدا جون

شرمندتیم

....

دوست ندارم باهات خداحافظی کنم

ولی میدونم با این حرفای دری وری من ممکنه خسته بشی و با خودت بگی این دیگه چه جور تشکر کردنه بنده های منم چقدر عجیب و غریبن


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
سه شنبه 86/5/2 ساعت 11:19 صبح

سلام

امروز مطلبی از نامه خداحافظی گابریل گارسیا مارکز رو خوندم که همش خیلی جالب بود اما اون تیکه که نوشته بود : اگر عمر دیگری داشتن نفرتم را بر یخ مینوشتم

من تصمیم دارم به سختی بسیار ، حتی با وسوسه های زیاد و رفتارهای ناشایست بعضیا به خود یاد بدم که اصلاً مهم نیست و باید نفرت رو بر یخ نوشت و عشق رو بر دل

البته این به معنی نیست که کن الان از کسی نفرتی یا کدورتی دارم نه به خدا

ولی میخوام روی نوع طرز فکرم تمرکز کنم و سعی کنم بهترین راهو انتخاب کنم برای احترام گذاشتن به روح خودم

یه نتیجه گیری جدید تر هم کردم اینکه زندگی خیلی خوب داره پیش میره و من هر روز بهش امیدوار تر میشم

خوشحالم که همراه خوبی مثل اون دارم

قرار گذاشتیم توی زندگی پیشرفت کنیم و بها و زمانش رو هم حاضریم پیش کش زندگی کنیم که هوامونو داشته باشه

و البته پیشرفتی دو جانبه و دو طرفه

خدایا کمکمون کن

گفتم خدا؟؟؟ یادم افتاد خیلی وقتی احساس قلبیمو درست و حسابی بهش نگفتم

خدایا ممنوم که گذاشتی نعمتهاتو بیشتر ببینم و لطفتو بیشتر حس کنم

ممنون که همه سالمن از نزدیکان ما

خدایا ممنون که اجازه میدی ما روی زمینت زندگی کنیم بی هیچ منتی

ممنون که به انسان فقط عقل ندادی و دلی دادی که لذت دوست داشتن رو بچشه و احساس رضایتش از زندگی بیشتر بشه

ممنون که همیشه خدای مهربونو خوب منی ممنونم گاهی به خاطر اشتباهاتم گوشمو میپیچونی این علامت خیلی خوبیه

یعنی حواست بهم هست خوب آدم حواسش به همه که نیست به اونائیه که هنوز دوسشون داره تو هم فکر میکنم دوستم داری که به خاطر خطاهام گوشمالیم میدی

ممنون که دستای گرمت همیشه پناه ماست

دلم برای تنگ شده خدایا

دلم میخواد محکم ببوسمت و بگم که لطف کردی خدا جون

شرمندتیم

....

دوست ندارم باهات خداحافظی کنم

ولی میدونم با این حرفای دری وری من ممکنه خسته بشی و با خودت بگی این دیگه چه جور تشکر کردنه بنده های منم چقدر عجیب و غریبن


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
شنبه 86/4/30 ساعت 10:41 صبح

سلام دوستان خوبم

من برگشتم

از سفری دور

و با شروعی جدید

دیگه رسماً وارد زندگی شدیم

وارد زندگی که ممکنه فراز و نشیب های زیادی داشته باشه

و ما تقریباً خودمونو آماده کردیم براش

مراسم برگزار شد و در کل خیلی خوب و خوش بود

و البته مسافرت هم داشتیم و هوایی که بسیار عالی بود

خوشحالم که برگشتم و میخوام بدونم این سیر تحول زندگی چه تاثیراتی روی روح و روحیه من میزاره و آیا دیدگاهم توی زندگی فرق میکنه یا نه

 

 

یه مطلب مینویسم برای رامین جون که بعد از 10 روز مرخصی امروز برگشته سر کار درست مثل خودم

رامین مهربون و خوب من

دوست داشته ام گوئی سالها بود که دوستت داشتم اما اکنون به گونه ای نو دوستت دارم به گونه ای نو میستایمت

اکنون هم دوستت دارم اما بسیار بیشتر از گذشته های دور و نزدیک

گویی سالها بوده که دوست داشتن را فراموش کرده ام و تازه آن را در کلاس درس خوبیهایت اموخته ام

بسیار جذابتر و خوبتر از قبل در نظرم جلوه میکنی

گویی سالها در کنار بوده ای و من به تمام خوبیهایت پی نبرده بودم و در چشم بر هم زدنی فهمیدم که با چه انسان خوب و عزیزی زندگی میکنم

دوستت دارم این پیامی است از طرف کسی که بسیار بیشتر از آنکه به تو گفته باشد دوستت دارد و بیسیار برایت دلتنگ شده است

پیامی برای تو که گل عشق را امکان شکوفه زندن آموختی

برای تو که برای من عزیزترین و بهترینی

دوستت دارم


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
یکشنبه 86/4/17 ساعت 3:52 عصر

سلام سلام دوستان گلم من فقط یه فردا رو هستم بعدش به مدت یک هفته ای میرم قصر شاهزاده

و چون اونجا دسترسی به اینترنت ندارم باید نوشتن رو کنار بزارم البته بعد از این یه هفته در خدمت همتون هستم

دوست جوونیا خیلی استرس دارم

در گیر و دار کارهائیم و باید همه کارها رو تا ظهر سه شنبه تموم کنیم

بعدشم که جهاز دیدنه

و شب بعدشم حنا

شب بعدشم عروسی

قیافه مسترس من دیدنی شده

خدائی که از خسته گی من و رامین داریم تلف میشیم

خدایا خدایا کمک کمک

و اما مرخصی

سه شنبه و چهارشنیه و پنج شنبه و جمعه و خدایا فقط همین؟؟؟؟؟؟؟

آخه یه رحمی یه روزی

رامینی  جونو خیلی دوست دارم حتی علاقم بهش صد برابر شده ولی گاهی اذیتش میکنم از نوع شدید

دست خودم نیست همه میگن طبیعیه چون یه کم عصبی شدم

دوست جونی ها شما هم تشریف بیارید خوشحال وشیم

 

و اما این متن رو هم تقدیم میکنم به رامین

خوب میدانم که چقدر خسته ای

گرمی چشمانت در پس پلکهای خسته گاهی پنهان است

اما چون بایسیکل ران گوئی مجبوریم بر سپردن راهی سخت و ممتد برای ادامه زندگی

اری میدانم سخت بوده برای تو

اینهمه امدنها و رفتنهای خسته کننده روزمره

اما این را نیز نیک میدانم که تو تحمل کرده ای نه برای اینکه مری هستی قوی و خستگی ناپذیر

فقط برای اینکه مردی هستی عاشق

از تبار عشق

مهربان شیرینم این چند روز نیز میگذرد

زندگی در گذر است و می آید و می رود

اما کارهای زیبای تو می ماند

در یاد من و در یاد دیگران

دستهای تو را باید بوسید که بی وقفه در حال انجام اموریست که مرا خوشحال میکند

پاهای خسته ات را به یاد دارم

وقتی توان رفتن نداشت و برای من اب می آورد که دخترک لوسش خستگی در کند

یادم هست هنوز که تمام کارهای سخت و بدنی را تو قبول کردی

تا مبادا خاری بر دست دخترت فرود آید

اینها چیزی نیست که بشود از یاد برد

تو خسته ای ولی من خستگیت را میستایم

من تو را با تمام تلاشت عاشق تر شدم پس عاشقانه تر میگویم که از هر روز پیشینی بیشتر تو را خواهانم

 

 

این شعر جدیده شاید یه کم هم بی سر و ته ولی خودم گفتم

 

توی دلم یه غوغا

توی سرم هزار فکر

دارم می میرم و باز

یه نیلوفر  عاشق

دلم پپش تو مونده

یه دیونه تنهاست

بیا و باز دلم رو 

با حرفات به خنده بنداز

چشم کمی غمین بود

ولی این یار بیدار

منو کشتو و خدایا

یه جون تازه ای داد

تو رو میخوام و انگار

نگاهت مهربونه

لبات لبخند داره

عزیزمهربونه

 دلم بسته به عشقش

خودش اینو بدونه

 

دلم  باز تنگه ای وای

همیشه ی همیشه

نگام دنبال عشقه

همیشه تا همیشه

دلم دیونه توست

خدایا این که عشقه

 

منو تو ما میمونیم

کسی گفته که باید کنار هم بمونیم

دیگه خسته نمیشم

دیگه تنهایی سخته

دلم روزی تو رو خواست

دلم امروز چه داراست

نگام دنبالته باز

که دستاتو ببوسه

بگه ممنون عزیزم

تو  و عشقت چه زیباست

دلم تنگی نداره

خود عاشقم اینجاست

کسی میخواد یه روزی

بپاشه عطر احساس

محبت شاخه شاخه

صداقت وای چه انبوه

چه خوبه حس داشتن اونم داشتن یک دوست

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
چهارشنبه 86/3/30 ساعت 10:18 صبح

هوای خانه بارانی است

هوای حرف بارانی است

هوای دل که طوفانی است

صدایم بغض دارد در پس حرفم

سکوتم اشک

دردم آه

درون فکر من دردی مرا بیدار میدارد

و چشمانم تمنای کمی خواب از تنم دارد

و من معذور هستم از اجابتهای پی در پی

و من محسور دردم

در خودم خواهم شکست امروز

و من را دیده بارانی است

شهر بارانی

آسمان و دشت بارانی

خدایا چشمهایم ،سخت خسته ، سخت رنجور

به عشقی بی نهایت دور خیره

تمنای کمی آسایش از گیتی مرا دیوانه میدارد

و آیا دوست هم بارانی است امروز

هوای خانه آیا بعد این باران به یک رنگین کمان اندیشه ای دارد

هوای دیده بارانی است

هوای شهر بارانی است

و من چتری ندارم میشود یک دوست چترش را گشاید از سر مهر و

به صد آواز

برایم عشق را معنا کند اینجا

و من اما چنان خستم که گر فرصت بدست آرم

سرم را روی کتفش سخت بفشارم

و خوابی ژرف در گرمی چشمانش

و در خوابم کسی دست مرا بوسید

نگاهش کردم ،او ، او بود

همان که سخت در آغوش او خوابم

و چشمان پر از مهرش مرا می دید

کسی در خواب من بودکه من را دوست میدارد

نگاه دیده بارانی است

ولی از شوق

تکانی میخورم اینک و چشمم باز میگردد

خدایا او هنوز اینجاست

به گونه دستی میکشم ای وای

خدایا گریه کردم من به خوابی سخت یا که این گریه در وقت هشیاریست

و تو میخندی از شکّم ولی چیزی نمیگویی

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
سه شنبه 86/3/29 ساعت 2:13 عصر

دوستان خوبم یه سایت پیدا کردم که هر متنی بهش بدین براتون ترجمه میکنه البته کلمه کلمه روی هر کلمه ای که کلیک کنین معنیشو کنار صفحه می نویسه خیلی خوبه امتحانش کنین ضرر نمیکنید به شرط چاقوئه

http://www.blogabzar.com/translator/main.php


    نظرات دیگران ( )
   1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •