سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمانها و زمین و فرشتگان و شب و روز برای سه کس آمرزش می طلبند :دانشمندان و دانشجویان و سخاوتمندان . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----631777---
بازدید امروز: ----23-----
بازدید دیروز: ----46-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
یکشنبه 86/4/17 ساعت 3:52 عصر

سلام سلام دوستان گلم من فقط یه فردا رو هستم بعدش به مدت یک هفته ای میرم قصر شاهزاده

و چون اونجا دسترسی به اینترنت ندارم باید نوشتن رو کنار بزارم البته بعد از این یه هفته در خدمت همتون هستم

دوست جوونیا خیلی استرس دارم

در گیر و دار کارهائیم و باید همه کارها رو تا ظهر سه شنبه تموم کنیم

بعدشم که جهاز دیدنه

و شب بعدشم حنا

شب بعدشم عروسی

قیافه مسترس من دیدنی شده

خدائی که از خسته گی من و رامین داریم تلف میشیم

خدایا خدایا کمک کمک

و اما مرخصی

سه شنبه و چهارشنیه و پنج شنبه و جمعه و خدایا فقط همین؟؟؟؟؟؟؟

آخه یه رحمی یه روزی

رامینی  جونو خیلی دوست دارم حتی علاقم بهش صد برابر شده ولی گاهی اذیتش میکنم از نوع شدید

دست خودم نیست همه میگن طبیعیه چون یه کم عصبی شدم

دوست جونی ها شما هم تشریف بیارید خوشحال وشیم

 

و اما این متن رو هم تقدیم میکنم به رامین

خوب میدانم که چقدر خسته ای

گرمی چشمانت در پس پلکهای خسته گاهی پنهان است

اما چون بایسیکل ران گوئی مجبوریم بر سپردن راهی سخت و ممتد برای ادامه زندگی

اری میدانم سخت بوده برای تو

اینهمه امدنها و رفتنهای خسته کننده روزمره

اما این را نیز نیک میدانم که تو تحمل کرده ای نه برای اینکه مری هستی قوی و خستگی ناپذیر

فقط برای اینکه مردی هستی عاشق

از تبار عشق

مهربان شیرینم این چند روز نیز میگذرد

زندگی در گذر است و می آید و می رود

اما کارهای زیبای تو می ماند

در یاد من و در یاد دیگران

دستهای تو را باید بوسید که بی وقفه در حال انجام اموریست که مرا خوشحال میکند

پاهای خسته ات را به یاد دارم

وقتی توان رفتن نداشت و برای من اب می آورد که دخترک لوسش خستگی در کند

یادم هست هنوز که تمام کارهای سخت و بدنی را تو قبول کردی

تا مبادا خاری بر دست دخترت فرود آید

اینها چیزی نیست که بشود از یاد برد

تو خسته ای ولی من خستگیت را میستایم

من تو را با تمام تلاشت عاشق تر شدم پس عاشقانه تر میگویم که از هر روز پیشینی بیشتر تو را خواهانم

 

 

این شعر جدیده شاید یه کم هم بی سر و ته ولی خودم گفتم

 

توی دلم یه غوغا

توی سرم هزار فکر

دارم می میرم و باز

یه نیلوفر  عاشق

دلم پپش تو مونده

یه دیونه تنهاست

بیا و باز دلم رو 

با حرفات به خنده بنداز

چشم کمی غمین بود

ولی این یار بیدار

منو کشتو و خدایا

یه جون تازه ای داد

تو رو میخوام و انگار

نگاهت مهربونه

لبات لبخند داره

عزیزمهربونه

 دلم بسته به عشقش

خودش اینو بدونه

 

دلم  باز تنگه ای وای

همیشه ی همیشه

نگام دنبال عشقه

همیشه تا همیشه

دلم دیونه توست

خدایا این که عشقه

 

منو تو ما میمونیم

کسی گفته که باید کنار هم بمونیم

دیگه خسته نمیشم

دیگه تنهایی سخته

دلم روزی تو رو خواست

دلم امروز چه داراست

نگام دنبالته باز

که دستاتو ببوسه

بگه ممنون عزیزم

تو  و عشقت چه زیباست

دلم تنگی نداره

خود عاشقم اینجاست

کسی میخواد یه روزی

بپاشه عطر احساس

محبت شاخه شاخه

صداقت وای چه انبوه

چه خوبه حس داشتن اونم داشتن یک دوست

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •