سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----631598---
بازدید امروز: ----18-----
بازدید دیروز: ----17-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
چهارشنبه 89/5/27 ساعت 9:24 صبح

سلام

من، من چاقالو ،  مامانی کوچولو براتون می نویسم که رفیم سونو و دکتر نابغه ما فرمودند که بچه اصلاً مهم نیست که دختر باشه یا پسر و من اینا رو چک نمی کنم و فقط از لحاظ سلامتی چک میکنم

انوقت آخرش با خواهش و التماس میپرسم بلاخره این کودک درون دخگه یا پسله میگه به احتمال قوی دختره ولی شما لطفاً‏ یه بار دیگه بیا سونو و نرو برای خرید مایحتاج

و وقتی اینو شنیدم حرصم در اومده به خدا خوب بلاخره من الان 5 ماه رو تموم کردم و رفتم توی شیش و این کودک عزیز ما باید مشخص باشه که پسره یا دختره بریم براش لباسا و وسایل جینگیل پینگیل بخریم اصلاً هم برامون مهم نیست جنسیت چی باشه به قول مادر شوهرم که میگه : ((ای بابا توی این زمونه که پارازیت روی ماهواره برای زنان باردار مضره و خطر سقط داره و آب تهران نیترات داره و برای مادر و جنین ضرر داره و هوای تهران آلوده است و برای جنین ضرر داره باید فقط دعا کنیم که کودک جان سالم باشه))

اونوقت تنها مشکل ما اینه که خریدهای این دوره و زمونه همه دخترونه و پسرونه داره و حتی رنگ لباسها رو باید طبق جنسیت بچه بخری و تنها دلیل اصرار ما هم همینه

البته خانوم خونه که صاحب وبلاگ یه جای دنجه سونو کرده منو از روی تاریخها و علائم و فرموده اند که پسره دکتره هم میگه که احتمالاً دختره و ما را بر سر دو راهی گذاشته اند

خدا به خیر کند و زودتر مشخص شود  

کودک درون ما هم از الان ناخون میکشه دست و پا میزنه و انگار میخواد شیکم ما رو باز کند و دالی بگوید یک وولی میخوره بیا و ببین از الان تکوناش حسابی قویه (بزنم به تخته بچم گل کوچیک بازی میکنه از الان)

پدر رامین هم بسی از حرف دکتره که فرموده اند بچه احتمالاً دختره خوچحاله و تو دلش قند آب میشه

اونوقت از الان که ما به این بچه کمتر از گل نمی توانیم بگوئیم خط و نشان کشیده اند که هر وقت خواستی دعواش کنی پس فردای روزگار بیا و من رو دعوا کن کتک که اصلاً قربونت برم دختر بچه ها رو نباید کتک زد و غیره

اونوقت من با خودم فکر می کنم انگار اگه پسر بود من می زدمش یا میزاشم اون بزنه

جالبه رامین که اصلاً بچه دوست نداشت حالا یک بچه بچه ای میکنه بیا و ببین

بعد به من میگه من همیشه عاشقت بودم و الان غیر از اون چون ننه بچه مایی هم دوستت دارم اگه یه روزی مادربزرگ هم بشه شاید چون مادربزرگ نوشم بیشترتر دوستم داشته باشه

خلاصه  دوست جونیا التماس دعا داریم

تا بعد


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •