سلام سلامی چو بوی خوش....
بارها و بارها از تو تشکر کرده ام اما کماکان در قلب خود احساس میکنم که این را کم به به تو گفته ام که بابت تمام مهربانی هایت سپاسگذارم
بارها تو را ستوده ام اما اینک که بیشتر میاندیشم می بینم که تو بیشتر از ستایش من قابل ستایشی
محبوب مهربان و خوب و من
بارها گاهی نق و نق زده ام و از تو گلایه کرده ام اما خوب که تامل کردم دیدم که تو مستحق رفتار من نبودی
و اینک میگویم که بارها خوبی هایت را دیده ام و هیچ نگفته ام اما باید فریاد میکردم که متشکرم
نتیجه می گیریم که یا کم گفته ام یا اصلاً نگفته ام یا اضافه تر
اما امروز دیگرگونه یافتمت
عزیزترین ، مهربانترین ، مغرورترین ، و بی نیازترین به ستایش، با گذشت ترین و صبورترین و هزارن صفت دیگر
میخواهم بدانی ناگفته های مرا
میخواهم بشنوی کم گفته های مرا
و اینکه قدر شناسی را از تو آموخته ام ای قدر شناس ترین عاشق
تو ستودنی ترین فردی هستی که در زندگی دیده ام
گاهی ناخاسته از هم رنجیده ایم
اما دوستش دارم
مادرگونه
چقدر مادران صبوری داریم
محبت را در دستانش می بینم
رنج سالها سختی را در چشمان مهربانش می بینم
چقدر مهربان
گاهی به این می اندیشم که کاش میتوانستم کاری برای شادتر بودنش بکنم و گاه با نگاهی خشمگین به کسی مینگرم که او را آزده و این دلم را به درد میآورد
مادر مهربانم کاش میتوانستم برایت بگویم که چقدر برایم مهم هستی و چقدر دوستت دارم
درست است شاید من فرزند خودت نباشم ولی تو را مانند یک فرزند دوست دارم کاش بعضی نامها میانمان فاصله هایی عظیم نمی انداخت
آری فاصله را میگویم که من هر چقدر خوب باشم از دید دیگران عروس تو ام و تو هر چقدر خوب مادر شوهر من ولی خودت شاید بهتر بدانی که همیشه مادر صدایت میکنم مادر زیرا عزیزی را به دنیا آوردی که دنیای من است
کاش میدانستی چقدر مهمی
آنوقت شاید بیشتر مواظب خودت بودی به خاطر ما به خاطر من و رامین و سایر فرزندانت
دوستت دارم کاش می توانستم اینها را بیشتر و راحت تر به تو بگویم
مادر خوب و مهربان خودم را نیز بسیار بسیار دوست دارم بسیار
او هم باید بداند که نباید به خاطر هر کسی برنجد و غم بر چهره گیرد
مادران هم ما باید بیشتر مواظب خودشان باشند به خاطر من به خاطر شما
سلام
دیروز از صبح تا شب که به جمع و جور کردن خونه گذشت و کلی کار کردیم
اما بشنوید از ساعت 6 بعد از ظهر به بعد
چای ریختم توی فلاسک و یه کمی هم کماج پدر مهربون و خوب رامین برامون سوغات آورده بود گذاشتم تو ماشین و کلی تیپ زدیم رفتیم کجا؟؟؟؟
فرحزاد
فرحزاد خیلی شلوغ بود همین طوری از در و دیوار آْدم میبارید
چه لواشکائی چه ترشی جاتی باقالی و سفره خونه سنتی و ...
به هزار زحمت یه جای پارک توی یه کوچه ای پیدا کردیم و اومدیم بیرون اونوقت فلاسک کوجولوی دو نفره رو که کلی هم خوشگله دادم دست رامین و کلی نق زده که ای وای این چیه چقدر بی کلاسه چقدر بی فرهنگیه!!!!!
و من با دهان باز نگاه میکنم ببینم اینکه آدم بخواد هله هوله بخوره باکلاسیه و اینکه شامو میخوایم بیرون باشیم باکلاسیه ولی یه فلاسک خوشگل پر از چای دست گرفتن بی کلاسیه واآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
خلاصه کلی نیک و نک و چیپس و ترشی جات خوردیم و بعد از حدود یک ساعت رفتیم توی سفره خونه و دلمون دیزی خواسته بود پرسیدیم که آقا دیزی دارین گفت بله بله بفرمائید داخل داریم
رفتیم نشستیم و بعد از کلی بسم اله بسم اله گارسون اومده میگه انتخاب کنیم ما هم انتخاب از پیش تعیین شده مونو گفتیم یه کمی مکث دوباره مکث بعد فرمودند نداریم چیز دیگه سفارش بدی ما هم که پنچر شده بودیم کباب سفارش دادیم با ماست موسیر و دلتون نخواد زیتون پرورده
و قبل از اینکه اونا شامو بیارن چای ریختم و رامین هم کلی دعا به جون من که چقدر چایش چسبید و ....
و خلاصه شامو اوردن خوردیم و بعدش از اونجا اومدم بیرون و رفتیم اشرفی اصفهانی تیراژه و برای کلبه عاشقانه مون یه کم کل و میوه مصنوعی برای دکور خریدم و همین یه کم 21 هزار تومن آب خورد و اومدیم خونه
راستی یه چیزی خوندیم که کلی سرش با هم بحث کردیم یه رستورانی اونجا بود که نوشته بود به تنها رستوران بدون قلیان فرحزاد خوش آمدید و گفتم تو رو خدا ببین از بین اینهمه رستوران و باغچه و باغ همه در کار ترویج قلیونن و این یکی بنده خدا نه
و خدائی دستش درد نکنه هر جا که رد میشدیم بوی قلیون بود که میزد به سرمون رامین توی چند روز گذشته جایی خونده بود قلیون از سیگار هم بدتره و قلیون مساوی 70 تا سیگاره
اونوقت جونای عزیز ما سلامتیشونو حتی وقتی میخوان از دست بدن باید بابتش پول بدن و سلامتیشونو هم بدن
نگاهت عاشقانه تر است و دستان نوازشگرت دوستانه تر
مهربان شیرین من
روزهایمان در حال گذر است و تو را هر روز بیشتر میشناسم و عاشقانه تر می یابمت
چشم که بر هم میگذارم و باز میکنم تو روبروی منی با لبخند و با عشق
امروز به تو که نگاه میکردم مهربانی فریاد زده در چشمانت بر من آشکار شد
و در دستانت حمایتی عظیم
تکیه گاه تنهائی من
حضورت همچون کوهی استوار کنارم حس می کنم
برای حضورت سپاسگزارم
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]