انسانها همه چیز دارند وقتی مطمئنند همدیگر را دارند
و
هیچ ندارند وقتی میفهمند آنکه را میپنداشتند دارند ندارند.
انسانها و البته خود من و تو سر خوشیم با دلخوشی های کوچک و عاطفه ای که بین ما است
و تا میفهمیم و یا می پنداریم دیگر این عاطفه نیست احساس بدبختی بزرگی میکنیم
با عزیزی دیروز صحبت میکردم،گفت: تا کنون احساس میکردم همه چیز دارم چون همدیگر را داشتیم و من به داشتن کانونی گرم در خانواده دلگرم بودم اما اکنون احساس میکنم همه چیزهایی که نداشته ام را که هیچ همه چیزهایی که داشته ام را از دست داده ام
چه حس بدی
عزیز کوچکترش هم می گفت : ما چشم خوردیم از بس همه میگفتند خانواده ای عالی هستیم از نظر عاطفه و علاقه
و اکنون اما ......عزیزانم
همه این روزها میگذرد و زمستان هم میگذرد
و آنچه می ماند سیاهیست که بر ذغال می ماند .
صبوری باید من را تو را و او را
ولی مصرانه بر این اعتقادم که تا شقایق هست زندگی باید کرد
کاش شقایقهامان زیر پای کسی له نشود
کاش بتوانیم به سلامت از این طوفانهای سهمگین بگذریم
کاشهای زیادی هست
کااااااش
ولی امید دارم تا آمدن پرینازمان (دخترک کوچولوی در راهمان را میگویم ) همه چیز حل شده باشد و کدورتی نباشد
بماند باید شاد زیست و شادی پاس داشت
چرا که
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
** هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]