سفارش تبلیغ
صبا ویژن
براى کسى که دو دیده‏اش بیناست ، بامداد ، روشن و هویداست . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----631748---
بازدید امروز: ----40-----
بازدید دیروز: ----33-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
چهارشنبه 87/5/23 ساعت 12:57 عصر

سلام دوستان خوب و عزیزم

یه مطلب طولانی نوشته بودم ولی فچ کنم سیو نشده بیچاره و رامین دوست داره چشای منو در بیاره بخاطر این سوتی

من کلی بهش نق زدم که من آپ کردم برو بخون اون میگه من که چیزی می نمی بینم بخوبم اونخ من نق نق که تو دقت نکردی وگرنه مگه میشه من آپ کنم و نباشه

و امروز بعد از چند روز دیدم که بله درست میگفته و مطلبم وجود نداره

به هر حال چون وقتس نیست خلاصه اتفاقات رو براتون می نویسم

1- دو  تا خواهرم کنکور مجاز شدن و یکیشون که رتبه خوبی هم آورد برادرم هم چون اصلاً لای کتابشم باز نکرده بود غیر انتفاعی قبولید تبریک تبریک تبریک

2- مامانم اینا شاید برن شهرستان نوردی و کمی تفریحات سالم داشته باشن

3- من منتظرم ببینم رامینی هم کاردانی به کارشناسی قبول شده یا نه

4- خونه ای که من و داداشی تو کرج پیش خرید کرده بودیم آماده شد و داریم تحویل می گیریم

5- مادر بزرگ رامینی رو عمل کردن چششو و مامان رامین سخت درگیر کارها شده البته این مادر بزرگ رامین مادر شوهر مادر شوهرم محسوب میشه و هر چقدر که مامانی رامین مهربون و صبوره این خانم بد خلق و بهانه گیره و اعصاب روان برای مامانی رامین نمی زاره

6- ما هم توی این دو هفته ای 5-6 شب خونه مامانی رامین بودیم دنبال کارای شخصی در مورد همون خونه هه یا بودن کنارشون آخه بابائی شم دنبال کارهای تاسیس کارخونه است و دائم در سفره

7- من هم تفریباً مدام خواب آلوام و البته خوش خلق وا!!!!!!!!!!‏راست میگم باور کنید تو این همه خستگی نق نق هم نمیزنم چه خانومی شدم من

8- امروز هم دوباره میریم خونه مامانی رامین که هم شب رو کنارشون باشیم هم فرداش اول وقت بریم دنبال کارای نصب کابینت های خونه هه

9- ..... وا دوستان خوبم شما هم چه توقعاتی دارین ها بازم خبر جدید می خواین نیست بابا نیست

10-   .................

..............

........................

بابا شما ها چقدر کنجکاوید بی خیال دیگه تموم شد

 

دعای امروزم اینه: خدا مامانای جفتمون رو حفظ کنه و البته به بعضی ها هم یاد بده قدر زحمتهای دیگرون رو بدونن راه دور نرید منظورم مادر شوهر مادر شوهرم اینهمه بنده خدا مامانی رامین براش کار میکنه غذای رژیمی ، داروهاش و ...... اونوقت هیچوقت قدر دان زحمتهای مامانی و بابایی که پسرش میشه نیست همیشه میگه کاری برای من نکردین .

این خانوم 95 سالشه و خودتون میدونید که نگهداری از همچین سالمندی که نه خواهر سالمی داره نه دختر و فقط همین یک پسر رو داره چقدر سخته ولی کو چشم بینا

مامانی رامین از وقتی ازدواج کرده با این خانوم بوده تاهمین حالا ولی دریغ از یه تشکر

خدایا همه ما رو قدر شناس کن چه خوب گفتن که (( لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق ))

به نظر من که این مهمتره کسی که شاکر محبت های مخلوق خدا نیست شاکر خدا هم نیست چنین فردی همه اینا رو وظیفه میدونه  و این  خیلی بده واقعاً مامانی رامین خیلی خانومه خیلی

دوسش دارم و گاهی این مامان بزرگش باهاش بد خلقی میشه خیلی غصه می خورم توان دیدنشو ندارم و وقتی این کارو میکنه دیگه باهاش حرف نمی زنم

ولی درست بشو هم نیست

خدایا خودت به بندهات قدر شناسی رو یاد بده وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی شه

خوبه که مامانی یامون اینطوری نیستن و خوبه که خواهر و برادرامون ایجوری نیستن

خدا روشکر تو جنبه های دیگه زندگی همگی شانس آرودیم خانواده که من که خیلی صمیمی و خوبن و من باهاشون خیلی راحتم حتی وقتی خسته ام و یا حالم بده غذا برامون می فرستن

خانواده رامینی هم خیلی خوبن خدایی

 

 

 

موفق و شاد باشید جملگی تا بعد بای


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •