دوست دارم
تو را من دوست دارم چون کبوترکان جلد که بدنبال گمشدشان می گردند و در پی خانه امن خودند
همچون طوطیان که دیوانه وار و بی فهم واژه ها هر انچه صاحبانشان می گویند تکرار می کنند
تو را چونان لب تشنه ای در کویر عطشناکم
چنان گوارائی که حتی یادت شعفی دو صد چندان در جانم می ریزد
چنان مهربان که در عمق چشمانت به رقص می نشینم
و چنان مغرور که برای رضایتت دست نایافته ترینها نیز کم است
روحت چنان بزرگ که گاهی به کوتهی فکرم خجلم
و مهرت چنان وسیع که دوست دارم لحظاتم را تنها کنار تو سپری کنم مبادا لحظه ای از دستم برود و من زیان کنم
مهربان میدانی یا نمیدانی نمیدانم ؟؟؟
از من و عشقم چه می خواهی نمیدانم؟؟؟
یا نسیبت چیست از من ؟؟ من نمیدانم
یا به یمن کدامین کار من نسیبم شدی نمیدانم ؟؟؟
آیا توان جوابگوئی به اینهمه عشقت را دارم نمیدانم
مهربانم یا که من بسیار سنگدل هستم نمیدانم ؟؟؟
لیک میدانم تو را هر لحظه هرساعت انتظار کشیده ام
و تو را لطفی میدانم از او که هوای من بنده را دارد
پس تو را دوست میدارم
نه آنگونه که سزاواری آنگونه از چون منی بر می آید
و گاهی قصور میکنم و تو می بخشی
و گاهی فراموش میکنم که کلمات در عادت نباید گم شود
و گاهی کم کاری میکنم و عشق را در دلم واگویه میکنم
غافل از اینکه گوشهایت منتظرند و گاهی از انتظار زیاد بی تاب میشوند
حال می گویم و هر روز خواهم گفت دوستت دارم
وای بر من اگر روزی مرا چون امروز دوست نداشته باشی من چه کنم ؟؟؟؟
لیک میدانم خوب میدانم اگر روزی نباشد عشق خواهم مرد
اگر روزی نباشد عشق زندگی معنای خود را می برد از یاد
زندگی بی عشق بیهوده ست
رویای سر به هوای تو
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]