سلام دوستان خوبم
میدونم که خیلی دیر به دیر می نویسم
اما دست خودم نیست دچار خود سانسوری از نوع حاد شده ام
اما همیشه حرفهایی برای زدن هست
یکیش تمیزی و درست کار کردنه که دیروز اعصاب منو خورد کرده بود
نمیدونم شما تا چه حد به این اصل اعتقاد دارید کار کسی چه بزرگ و چه کوچیک باید درست انجام بشه
حالا چه این فرد آبدارچی باشه چه کارمند و چه مدیر عامل
دیروز یه اتفاق عجیبی افتاد
و اون از این قرار بود
آبدارچی مادیروز صبح ساعت 8 برای من چای آورد
دیدم روی چایی یه چیزی هست اول گفتم ولش کن شاید مال خود چای باشه
ولی بعد که شکر رو ریختم و اومدم همش بزنم دیدم نه داره بدتر میشه یکهو به قاشق نگاه کردم وای خدای من پشت قاشق کره ای بود .
اصلاً انگار یه پارچ آب داغ ریختن رو سر من
آخه من وسواسی نیستم ولی خوب مگه میشه آدم بدش نیاد
فکر کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!! معلوم نبود اون قاشقو طرفی که گذاشته تو آبدارخونه زده به دهنش یا نه
و تازه کاملاً معلوم بود که این قاشق شسشته نشده چون کرهه همون جوری روش بود
تصمیم گرفتم هر طور شده اعتراض کنم
چائی به دست رفتم واحد پشتیبانی و تا دیدمش گفتم ::
فلانی این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!اونوقت ایشون بدون هیچ توضیحی سرشو انداخت پائین و چای منو و گرفت و رفت
فکر میکنید چیکار کرد فقط چای منو عوض کرد
منم بیشتر عصبانی شدم
به مسئول خدماتی ها زنگ زدم و موضوعو بهش گفتم آخه این دفعه اول نبود
عین همین قضیه هفته قبل برای همکارم پیش اومده بود
حالا امروز امودم می بینم جای یکیشونو عوض کردن
و یه خدماتی بسیار بسیار تمیز رو به جای یکیشون آوردن آخه میدونید ما دو تا خدماتی دارشتیم جفتشونم شلخته و کثیف
این جدیده اومده از آبدارخونه ما حالش به هم خوره
میگه قوریتونو جرم گرفته لیواناتون کثیفه و شروع کرده به تمیز کاری
حالا جالبتر از اون اینکه : این آقای شلخته بهش گفته ول کن بابا حال داری ها
تازه معلوم شده لیوانا رو با مایع نمیشسته و فقط میگرفته زیر شیر آب و آب توش میگردونده
وووی دلم به هم خورد
ما همه هی زنگ میزنم به پشتیبانیمون و تشکر میکنیم که این یکی رو آرودن تا پشتش گرم تر بشه و تمیزی رو به اون یکی هم یاد بده
خدای من آخه یه ذره احساس مسئولیت نمی کنن ملت
همینه که ما هی زود به زود سرما خوردگی میگیریم تا میام خوب شیم این بابا یه آلودگیو از طریق ظرف و ظروف به ما منتقل میکنه
چرکولک!!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه اینم شرح ماوقع دیروز و امروز
یه چیز جالب امروز کار دو تا مشتری رو که خیلی عصبی بودن بدون یه ذره نق زدن راه انداختم اونقدر بهم چسبید تازه مشتریه کلی ازم تشکر کرد و ازم خواست بعد از اینکه کارش تموم شد اجازه بدم یه قران بهم هدیه بده منم گفتم نه این کارا چیه من وظیفمو انجام دادم و اون تازه ناراحت شد که من قبول نکردم و صداشو برد یه ذره بالا که من به خاطر بعد معنویش میخوام این قران رو بهتون بدم
و من دیگه لال شدم ولی به من باشه دلم نمیخواد بگیرمش
میترسم اسمش رشوه قلمداد بشه
خلاصه اینجوریاس دیگه
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]