سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ بندگان نزد خداوند سبحان، کسی است که جز در اندیشه شکم و شرمگاهش نیست . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----640632---
بازدید امروز: ----11-----
بازدید دیروز: ----38-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
سه شنبه 87/7/23 ساعت 11:42 صبح

سلام اوضاع خوبه

البته هنوز مادر بزرگ رامین تو بیمارستانه

زخم بستر گرفته و دلم براش ریش میشه واقعاً

خیلی زخم بستر بده و اینم چون همه دستگاه ها بهش وصل بوده و در یک حالت به پشت خوابیده بوده یه عالمه پشتش زخم شده اونم از نوع بد

حالشم که هنوز تو کما است و بنده خدا مامان رامین همین طور روزها رو یکی در میون تو بیمارستان می گذرونه و ما هم که به نظر میاد کمی افسرده ایم

من روزی 2 یا سه ساعت مطالعه می کنم برای فوق لیسانس آزاد

و هر روز دارم به راه هایی فکر می کنم که بتونم هزینه اش رو جور کنم

برام دعا کنید البته خیلی مونده از حالا تا اردیبهشت وقت دارم که بخونم و اگه خدا بخواد قبول بشم

رامین هم که در دولتی قبول نشده و البته شاید شاید در تکمیل ظرفیت قبول بشه ولی اونم قراره که دانشگاه آزاد شرکت کنه و امتحانش آذر ماهه

و البته خدا به داد برسه شهریه های من و اون که سر به فلک می کشه

ولی من مطمئنم که ما از پسش بر میایم

و بهای پیشرفتی رو که می خوایم بدست بیاریم پرداخت می کنیم

من یه کم خواب آلو شدم مثلاً دیشب از ساعت 8 تا خود 6:20 صبح خواب بودم و البته رامین هم همین طور شاید به خاطر این استرسهایی که داریم به خاطر مادر بزرگش دانشگاهمون و اوضاع فعلی گرونی مغزمون خسته است نمی دونم ....

و اینگونه می گذرد زندگی بر ما

 


نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
دوشنبه 87/7/15 ساعت 9:15 صبح

سلام

خبرهای جدیدی وجود داره که کمی منو نگران می کنه

مادر بزرگ پدر رامین با 80 سال سن الان سکته مغزی کرده و بستریه و تا امروز این دومین شبیه که بستریه

شب اول مامانی رامین موند

شب دوم که دیشب باشه من موندم و البته کمی با سختی چون خوابم می اومد و صبحم باید می رفتم سر کار و صد البته خودم خواستم بمونم و گله ای هم نیست ولی الان کلافه ام از بس خواب آلو هستم

و بدتر از همه اینکه سختیش رو خیلی مادر رامین باید بکشه چون به هر حال شوهرش تک پسر تنی این خانومه و کلی مسئولیت رو دوششه

لوله ترکیده تو ساختمونمون و روز شنبه که داشتم می رفتم دیدم که فرش اشپز خونه خیس خیسه و بعد چون خودمون درگیر کارای بیمارستان بودیم برادمو فرستادم کارای خونه رو پیگیری کنه و معلوم شده این ترکیدگی لوله از طبقه سوم بوده و براشون 350 هزار تومن خرج بر داشته بندگان خدا توی این وضعیت بد مالی چقدر تو خرج افتادن

از نظر کاری هم که شلوغ و پلوغه

از نظر روحی کمی خسته ام

از نظر احساسی کمی دلتنگ

و از نظر مالی کمی بی پرواتر

ولی خدارو شکر میکنم که سالمیم و سلامت

و اینکه دو ماه دیگه باید ماشینمونو تحویل بگیریم

و  دیگر هیچ


<      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •