سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون پاسخها فراوان و پریشان شود، پاسخ درست پنهان ماند . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----631975---
بازدید امروز: ----32-----
بازدید دیروز: ----17-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
شنبه 85/7/29 ساعت 10:42 صبح

توانم را بیشتر کن خدایا

پاهایم را استوار تر کن تا با استقامت بیشتری بر زمینت قدم بردارم

نیروئی به من ده که عشقم را بتوانم حفظ کتم

 

روزگاری در این شهر به دنبال کور سویی از عشق بودم ولی نمیدیدم

روزگاری بود که چشمانم در کاسه چشم به هر طرف که مینگریست و کسی که ذره ای بتوان از او نور عاریت گرفت نمیدید

سالها بود که هوائی را نفس میکشیدم که از عشق سرشار نبود

آری حریص شده بودم به چشیدن طعم خوشبختی و نمیشد که بیابمش

تا تو آمدی

حالا در این دالان زندگی چون قدم میزنم میبینم دستی در دست من است که گاهی تند تند قدم بر میدارد و من مجبورم به دنبالش بدوم و گاهی نیز که میبیند من خسته ام آرام تر میرود گاهی حتی میایستد تا من نفسی تازه کنم و گاه وزن سنگین مرا به پشت میکشد

باورم نمیشود عزیز بانوی کسی شده باشم که خود بسیار عزیز است

و از آن بیشتر باور نداشتم که دو نفر معشوق به هم برسند - بدون جنگ با زمانه و بی مهری او که حال باور میکنم که خداوند بسیار بزرگتر و مهربانتر از چیزی است که در ذهن من بیاید.

و بد نیست اقرار کنم گاهی هنوز فکر میکنم خواب میبینم خوابی شیرین

یک روز تو به من گفتی که چگونه باورکنم که خوابم یا بیدار پس تو مرا بیدار کن اگر خوابم و من گفتم نه عزیزم تو بیداری اما خود من هم نمیدانستم که خوابم یا بیدار و تو در رویا به من این را میگوئی یا در بیداری

اکنون منی نیست-من توام

تو نیستی بلکه خود منی

نه منم و نه توئی

فقط ما مانده از من و تو

بزرگ همسر مهربانم

شاید بانوی خانه ات گاهی مشکلات خسته اش کند اما از تو خسته نخواهد شد

ما با هم هستیم و با هم خواهیم بود

ما به قلعه مشکلات یورش خواهیم برد و آن را فتح خواهیم کرد حتی اگر که وقتی فتحش کردیم از هوش برویم و چندین روز نیمه جان آنجا باشیم اما به فتح کردنش میارزد

دستانت را به من بده دستان من برای یاری آماده است

باید بیلی برداریم و پی خانه عشقمان را محکم کنیم

بیا بنّائی بیاموزیم باشد که خشت دیوارمان را طوری بگذاریم که تا ثریا کج نرود.

بیا هر آنچه را که لازم است در این زندگی بدانیم را فرا گیریم

دستانت را به من بده....

 

 

 

از همه دوستانی که این مطلب رو میخونن و همه اونهائی که هم میخونن و هم نظرشونو برای من مینویسن ممنون و سپاسگذارم


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •