سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور حکمت، بی رغبتی به دنیاست . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----631898---
بازدید امروز: ----46-----
بازدید دیروز: ----46-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
یکشنبه 86/7/29 ساعت 10:10 صبح

سلام

ما رفتیم عروسی و کلی هم خوش گذرونی کردیم

میخوام یه کم از رسم و رسومشون براتون بنویسم

فکر کنم براتون جالب باشه

البته من از رسم فامیل داماد مینویسیم چون رامین جان فامیل داماد بید

شب حنابندون فامیل داماد فامیل های خودشو دعوت میکنه و شام میل میکنند بعدش ساعت 11 یا 12 با حنا میرن خونه دختر

خانومها به همراه داماد میرن تو خونه دختر و آقایون دیگه بیرون حیاط دختر شروع میکنن به رقص و پایکوبی

عروس بعد از معارفه اجازه میده داماد براش حنا بزاره و بعد او برای داماد حنا میگذارد بعد عروس به همراه داماد دور مجلس میچرخند و به همه فامیل حنا تعارف میکنند

فردا یعنی صبح روز عروسی در سینی آجیل ریخته و طبق کشان داماد عزیز را به حمام می برند البته نه اینکه واقعاً داماد را بشویند بلکه داماد فقط به حمام داخل شده و بعد از کلی کل کشیدن و مبارک باشد گفتن و سلام و صلوات خارج میشود و به همه از آن آجیل میدهند

و به خانه داماد باز میگردند

ظهر هم فامیل پسر خانه داماد ناهاری دعوتند

بعد از ناهار در حیاط یک کرسی میگذارند و روی آن فرشی می اندازند (این مقدمه مراسم رخت بران است )

فامیل عروس رخت ها و خریدهایی که برای داماد خریده اند را بعد از ظهر می آورند

داماد به بالای سکو یا کرسی میرود و کلی شاباش سرش میریزند و یک نفر از فامیل دختر میآید و جلیقه و کت را تنش میکنند و نقل میزند موقع تن کردن کت چند بارکت را دور سرش میچرخانند و بعد داماد به اتاقی میرود و شلوار و جوابش را هم میپوشد و با ماشین به خانه عروس میروند ساعت حدوداً 6 بعد از ظهر

رسم بر این است که برای کسی که خرج عروسی را داده پول جمع میکنند که به آن توانه  میگویند این کلمه مشتق از کلمه تاوان است یعنی خانواده داماد برای عروسی یا دامادی فایمل هایشان قبلاً پول برده اند و حالا باید فامیل جبران کنند (سر ناهار معمولاً جمع میکنند یک نفر مینویسد یک نفر هم سینی بدست میچرخد و پولها را هر کسی در سینی میاندازد

که البته کمک خوبی برای داماد که صاحب خرج است یا پدر داماد میشود

خلاصه فامیل داماد و عروس هر کدام جدا جدا برای خودش جشنی میگیرد و ساعت 6 غروب داماد با 10 یا 20 ماشین که شامل فامیل هایش میشود میروند دنبال عروس  توی خانه عروس هم میخوانندکه چادر سفید آوردیم دخترتونو بردیم ----نون و پنیر و خوردیم دخترتونو بردیم

چادر سفید گلدار مادر خدا نگهدار و ...

خانواده عروس به دختر نان و پنیری یا هر غذای دیگری میدهد و با دستمالی آبی رنگ به دور کمر عروس می بندند که این طور که من پرسیدم به این خاطر است که میگویند دختر ما از تو (داماد) توقع اضافه ندارد همان چیزی را خانه ما میخورده خانه تو هم خواهد خورد و دختر قانعی است

و عروس را به خانه میآورند

گوسفندی برای عروس قربانی میکنند و عروس را از ماشین عروس پیاده میکنند

حالا عروس پشت به خانه و رو به در میایستد یک نفر هم روبروی عروس خانوم با آینه می ایستد

نماز داماد ما زیاد طول کشید

در این بین فامیل داماد شروع به خاندن اشعاری کوتاه برای عروس میکنند مثلاً میخوانند مامان بشین تو سینی خیر از عروس ببینی

سه سه تیکه داماد ما خوش تیپه یا عروس ما خوش تیپه

مادر شوهر تو سینی خیر از عروس ببینی

خلاصه داماد به پشت بام رفته و دو رکعت نماز حاجت میخواند بعد سبدی سیب و نبات را برداشته و از بالا به سمت حضار داخل حیاط و عروس خانوم پرتاب میکند

و همه سوت و هورا میکشند

بعد کاسه ای شیره یا عسل می آرند و خواهر شوهرها یا فامیل شوهر دست عروس را گرفته و به سمت در خانه اش (خانه ای که قرار است عروس و داماد در ان زندگی کنند میبرد

قبل از ورود عروس دستش را در عسل یا شیره گذاشته  و  به بالای در وردی میزند این برای این است که زندگی خوش و شیرینی را در کنار داماد داشته باشد

و بعد به خانه اش وارد میشود

آنجا هم کلی میزنند و میرقصند و مراسم با صرف شام پایان مییابد

فکر کردین تموم شد ساده اید ها نه ادامه دارد

فردا صبح ساعت 7 یا 8 همه به خانه پدر داماد میروند و از فامیل عروس هم 30 نفر میرو(رسم گلاب ریزون)عروس ظرفی را پر از آجیل کرده و به همراه کماج مربا به خانه پدر شوهر میبرد سفره را انداخته و همه میهانها از صبحانه میل میکنند البته پنیر ونان و کرده با پدر شوهر است

بعد از صرف صبحانه عروس با با گلاب پاش کف دست همه مهمانها را گلاب میریزد و یک نفر هم سینی میچرخاند و پول جمع میکند این پول و پولی که در پاتخت جمع میشود مال عروس خانوم است

خلاصه 100 یا 200 تومانی هم صبح جمع میشود

و رسم بعدی پاتخت است که مثل همه جا بعد از ظهر است البته مهمانهای صبحانه برای ناهار هم میمانند.

حالا بشمریم ببنیم چند ناهار و شام داده

ناهار روز حنابندان شام حنابندان -ناهار ظهر عروسی - شام عروسی -صبحانه گلاب ریزون- ناهار قبل پاتخت

تازه شنیدم که تازه مراسم را کوتاه کرده اند و قبلاً یک هفته میزدن و میرقصیدن

 

خوب این بود سفرنامه من

به من که خوش گذشت خدائی

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •