در اين روزهاي پايان سال كه همه در تلاتم به انجام رساندن كارهاي نيمه تمام كه ظاهرا هيچ وقت تمامي ندارد.فارغ از هاي و هوي بيرون راهي دنياي مجازي شده سرگشته در كوچه پس كوچه هاي اين دنياي نيم واقعي ميهمان نا خوانده شما شدم و از سر تفنن دلنوشته هاي شما را خواندم...صاف به سان آسمان آبي...زلال به پاكي دريا
ساده و بي ريا.....قدري رويايي و كودكانه......واقعي...بي آلايش...
حيفم آمد براي دوستي كه عاشق انسانيت وانسانهاست پيامي نگذارم....
زمان بيكرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پاي او دميست اين درنگ درد و رنج
به سان رود كه در نشيب دره سر به سنگ ميزند رونده باش
اميد معجزي زه مرده نيست زنده باش
با آرزوي بهترين ها براي شما و خانواده گراميتان
بهاران خجسته باد. هر روزتان نوروز نوروزتان پيروز
اگه تونستي كتاب پيامبر و ديوانه نوشته جبران خليل جبران ترجمه
نجف دريا بندري را بخوان با روحيات شما سازگاره مخصوصا قطعه هاي
دهش(بخشش).مهر.كار و.................شاد باشيدوسبز
رهگذر...