• وبلاگ : خاطرات يك زندگي عاشقانه
  • يادداشت : روزمرگي هاي من
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    زير اين طاق کبود يکي بود يکي نبود
    مرغ عشقي خسته بود که دلش شکسته بود
    اون اسير يه قفس شب و روزش بي نفس
    همه آرزوهاش پرکشيدن بود و بس
    تا يه روز يه شاپرک نگاشو گوشه اي دوخت
    چشش افتاد به قفس دل اون بدجوري سوخت
    زود پريد روي درخت تو قفس سرک کشيد
    تو چش مرغ اسير همه دلتنگي رو ديد
    ديگه طاقت نياورد رفت توي قفس نشست
    تا که از حرفاي مرغ شاپرک دلش شکست
    شاپرک گفت که بيا تا با هم پر بکشيم
    بريم تا اون بالاها سوار ابرا بشيم
    يه دفعه مرغ اسير نگاهش بهاري شد
    بارون از برق چشاش روي گونش جاري شد
    شاپرک دلش گرفت وقتي اشک اونو ديد
    با خودش يه عهدي بست نفس سردي کشيد
    ديگه بعد از اون قفس رنگ تنهايي نداشت
    توي دوستي شاپرک ذره اي کم نمي ذاشت
    تا يه روز يه باد سرد ميون قفس وزيد
    آسمون سرخابي شد سوز برگ از راه رسيد
    شاپرک يخ زد و يخ مرد و موندگار نشد
    چشاش رو هم گذاشت ديگه اون بيدار نشد
    مرغ عشق شاپرک رو به دست خدا سپرد
    نگاهش به آسمون تا که دق کردش و مرد...........
    + رامين تو 
    چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند يک هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاريخ امتحان اشتباه کرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم که در راه برگشت لاستيک خودرومان پنچر شد و از آنجايي که زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم کسي را گير بياوريم و از او کمک بگيريم، به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.».....استاد فکري کرد و پذيرفت که آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يک ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولين مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال اين بود: « کدام لاستيک پنچر شده بود؟»....!!!
    خدا کمک کنه که هيچ وقت دچار روزمرگي نشيم
    دوست دارم

    سلام

    پست قبليتون خيلي قشنگ بود

    پس چرا به ما سر نمي زنيد؟