به نام خدا سلام
سر قبر شخصي نوشته شده بود : کودک که بودم مي خواستم دنيا را تغيير بدهم وقتي بزرگتر شدم متوجه شدم که دنيا خيلي بزرگ است من بايد کشورم را تغيير بدم بعد ها کشورم را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم . در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اينک من در آستانه مرگ هستم مي فهمم که اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم
سلام دوست جديد من
مرسي كه به خانه مجازي من اومدي و در مورد خودت و عشقت گفتي . خوشحالم كه عشقتون روز به روز بيشتر مي شه . چيزهاي كه دفعه قبل نوشتم از اين مسئله نشات مي گيره كه هنوز به خونه جديد عادت نكردم و فكر مي كنم بايد برگردم خونه خودمون . به همين خاطر از اين حس مبهم گيج بودم . .....
در هر صورت ممنون از محبتت . بازم به سراغ ما بيا .
سلام عزيز دلم.اين چه حرفيه خانمي.مگه من به جز شما ها دوستاي ديگه اي به خوبي شما دارم؟منو ببخش گلم.راستش درس و دانشگاه چند روزي هست كه شروع شده براي همينم فرصت نكرده بودم بيام.اما كامنتتو ديدم دلم گرفت چون اصلا دوست ندارم از دستم دلخور باشي واسه همينم اول از همه براي گلم كامنت گذاشتم.ميخوام بدوني كه هيچوقت تو رو يادم نميره و از قلم نميندازم.
اميدوارم همينطور مثل حالا هر روز عاشقتر بشي عزيزكم.دوست دارم.بيشتر پيشم بيا.شاد باشي خانميييييييي
سلام عزيز
بازم نوشتي و چه زيبا نوشتي
خاطراتي كه حتي خود آدم بهش قبطه ميخوره و حسوديش ميشه
كاش اين لحظه هاي با هم بودن هرگز تموم نشه
در اين صلاة ظهر به بزرگي خود خدا قسمش مي دم كه اين لحظه هاي قشنگو عشق ما رو به هم ابدي كنه
بيشتر از هميشه دوستت دارم و ارادتمندتم
فداي تو نازنينم
