• وبلاگ : خاطرات يك زندگي عاشقانه
  • يادداشت : جاذبه هاي دوستي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوست عزيزم

    خسته نباشي

    وبلاگ جالبي داري به ما هم سر بزن

    + رامين تو 
    منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
    1
    2
    3
    4
    5
    6
    7
    8
    9

    منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست به مي پرستي از آن نقش خود زدم بر آب به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه عنان به ميکده خواهيم تافت زين مجلس ز خط يار بياموز مهر با رخ خوب مبوس جز لب ساقي و جام مي حافظ
    منم که ديده نيالودم به بد ديدن که در طريقت ما کافريست رنجيدن بخواست جام مي و گفت عيب پوشيدن به دست مردم چشم از رخ تو گل چيدن که تا خراب کنم نقش خود پرستيدن کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشيدن که وعظ بي عملان واجب است نشنيدن که گرد عارض خوبان خوش است گرديدن که دست زهدفروشان خطاست بوسيدن

    + رويا 

    لطف داري عزيزم